«اون وقت که جیک جیک مستونت بود
یاد زمستونت نبود؟»


جیک جیک مستونه
داستان"من خیگ رو رها کرده‌ام خیگ منو رها نمی‌کند"را شنیده اید؟روزی دو دوست کنار رودی نشسته بودند که متوجه شدند چیزی شبیه خیگ بزرگ با آب حرکت می‌کند.وسوسه شدند بروند آن‌ را با محتوای آن بیرون بکشند.یکی از آنها به آب پرید و سریع خودش را به خیگ رساند. خرسی را به جای خیگ گرفت خرس او را گرفت و او زیر آب می‌رفت و بیرون می‌آمد. فردی که بیرون نشسته بود داد زد بیارش بیرون منتظر چه هستی؟! او گفت نمی‌شود. گفت خوب خودت را نجات بده خیگ را رها کن.اوگفت من خیگ را رها کرده ام،اما نمی‌دانم چرا خیگ من را رها نمی‌کند!؟
دختری می‌گفت: من خودم ابتدا تماس می‌گرفتم تا پسرها را سرکارشون بگذارم که با وابسته شدن به یکی از آنها برای همیشه بدبخت شدم و سرکارماندم.
و خانمی دقیقاً مانند معتادان شده بود با اینکه ازدواج کرده بود باز هم ساعت ها بامردان مختلف تلفنی سخن می‌گفت.

http://s1.picofile.com/file/7112948488/adame.gif