هنر نزد ایرانیان است و بس!
هنر نزد ایرانیان است و بس !
قبول باشه حاج خانوم
داستانک های جالب و خواندنی
مردی تمام عمر خود رو صرف پول درآوردن و پس انداز کردن نموده و فقط مقداری بسیار اندکی از در آمدش را صرف معاش خود می کرد و در واقع همسر خود را نیز در این مکنت و بدبختی با خود شریک نموده بود.
تا اینکه روزی از روزها او به بستر مرگ افتاد و دیگر برایش مسلم گردید که حتما رفتنی است.
بنابراین در لحظات آخر، همسرش را نزد خود خواند. از او خواست در آخر عمری قولی برای او بدهد و آن این بود که تمامی پول هایش را داخل صندوقی گذاشته و در کنار جسد وی در تابوت قرارداده تا او بتواند در آن دنیا آنها را خرج کند.
همسرش در حالی که با نگاهی شفقت انگیز به شوهر در حال نزع می نگریست، قسم خورد که به قولش وفا کند.
در روز تشییع و درست وقتی که تمامی مقدمات فراهم شده بود و مامورین گورستان می خواستند میخ های تابوت را بکوبند، زن فریادی کشید و گفت: صبر کنید یک سفارش او مانده که باید به اجرا بگذارم.
سپس کیسه سیاهی را از کیفش بیرون آورده و آن را داخل صندوق کوچک درون تابوت قرار داد.
خواهر خانم که از شرح ما وقع خبردار بود با لحنی سرزنش آمیز به همسر متوفی گفت: مگه عقل از سرت پریده؟ این چه کاری بود که کردی؟ آخه شوهرت اون پول ها رو چه جوری میتونه تو اون دنیا خرج کنه؟
زن پاسخ داد: من فردی با ایمان هستم و قولی را که به همسرم دادم هیچ وقت فراموش نکرده ام.
اما برای راحتی او، تمامی پول ها رو به حساب خودم واریز کردم و براش یه چک صادر کردم که بعد از نقد کردنش، بتونه خرجشون کنه.
مسابقه
یک روزنامه انگلسی مسابقه خوانندگان را برگزار کرد و قول داد به کسی که در این مسابقه پیروز شود، جایزه کلانی خواهد داد.
سوال مسابقه این بود که یک بالون حامل سه دانشمند بزرگ جهان است.
یکی از آنها دانشمند علم حفاظت از محیط زیست و یکی از آنها دانشمند بزرگ انرژی اتمی و یکی دیگر دانشمند غلات است. همه کارهایشان بسیار مهم است و با زندگی مردم رابطه نزدیک دارند و بدون هر کدام زمین با مصیبت بزرگی مواجه خواهد شد.
اما بدلیل کمبود سوخت ، بالون بزدوی به زمین می افتد و باید با بیرون انداختن یک نفر، از سقوط خودداری کند. تحت همین وضعیت شما کدام را انتخاب خواهید کرد؟
بسیاری پاسخ های خود را ارسال کردند. اما وقتی که نتیجه مسابقه منتشر شد، همه با تعجب دیدند که پسر کوچکی این جایزه کلان را کسب کرده است .
جواب او این بود : سنگین ترین دانشمند را بیرون بیاندازید
نجات زندگی
روزی مرد میانسالی که کنار استخر ایستاده بود،زندگی خود رابه خطر انداخت تا جوانی راکه درآب افتاده بود و دست و پا میزد ،نجات دهد.
جوان هنگامی که حالش جاآمد،نفس عمیقی کشیدو گفت: دستتون درد نکنه که زندگیمو نجات دادید.
مرد نگاهی به چشم های او انداخت و گفت: قابلی نداره جوون! فقط توی زندگی ثابت کن که زندگیت ارزش نجات یافتن داشت.
ما چقدر زود باوریم !
دانشجویی که سال آخر دانشگاه را می گذراند به خاطر پروژه ای که انجام داده بود جایزه اول را گرفت. او در پروژه خود از 50 نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سخت و یا حذف ماده شیمیایی دی هیدروژن مونوکسید توسط دولت را امضا کنند و برای این خواسته خود دلایل زیر را عنوان کرده بود:
1- مقدار زیاد آن باعث عرق کردن زیاد و استفراغ می شود.
2- یک عنصر اصلی باران اسیدی است.
3- وقتی به حالت گاز در می آید بسیار سوزاننده است.
4- استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد می شود.
5- باعث فرسایش اجسام می شود.
6- حتی روی ترمز اتوموبیل ها اثر منفی می گذارد.
7- حتی در تومورهای سرطانی نیز یافت شده است.
از 50 نفر فوق 43 نفر دادخواست را امضا کردند. 6 نفر به طور کلی علاقه ای نشان ندادند و اما فقط یک نفر می دانست که ماده شیمیایی دی هیدروژن مونوکسید در واقع همان آب است!
عنوان پروژه دانشجوی فوق «ما چقدر زود باور هستیم» بود
تکنیکهای جذب دختران
روحانیای میگفت:
فردی به عنوان روانشناس آمده بود در دانشگاه برای دختران سخنرانی میکردگفت در عصر ارتباطات زندگی میکنیم اگر دختری بتواند پسران را خوب جذب کند موفق است و اعتماد به نفس دارد....رفتم جلو گفتم شماره دخترت را بده میخوام باش ارتباط داشته باشم، می خوام جذبش کنم. گفت حرف دهنت را بفهم گفتم تو حرف دهنت را بفهم اگرمن یک بار پدر سوخته ام با این حرفم تو دویست بار از من پدر سوخته تری که داری 200دختر را ذهنشونو خراب میکنی.
مراقبت مادر 104 ساله از دختر 87 ساله اش
نگهداري فرزندان از والدينشان در سنين ميانسالي امري جديد نيست اما اين بار مادر 104 ساله آمريكايي مراقبت از فرزند بيمارش را بر عهده گرفت.
ايسنا، اين مادر 104 ساله با وجود كهولت سن همچنان مراقبت از دختر 87 سالهاش را كه به زوال عقلي و آلزايمر مبتلاست، برعهده دارد.اين مادر و دختر در تمام مدت زندگيشان از هم دور نبودهاند حتي زماني كه «گارسيا» ازدواج كرد، در خانهاي نزديك به ساختمان سكونت مادرش اقامت كرد.
برادر 60 ساله «گارسيا» گفت: خواهر و مادرم تقريبا تمام زندگيشان را با هم بودند و اكنون نيز همه كارهايشان را با هم انجام ميدهند.
اين مادر 104 ساله براي فعال نگهداشتن ذهن دخترش مجبور است به طور مداوم با او صحبت كند و در مورد مسائل مختلف از او سوال بپرسد زيرا اين بهترين شيوه براي جلوگيري از پيشرفت اين بيماري است.
به گزارش ايسنا به نقل از روزنامه ديليميل، «روساريو» با وجود سن بالايش ظاهري جوان و سرحال دارد و براي ديدن و شنيدن نيازي به سمعك و عينك ندارد.
فرق بین زنا و ازدواج
پاسخ:پاسخ به سوال شما را با یک حدیث از امیرالمونین آغاز میکنم"
امیرالمونین(ع)فرمود:مرد غیرتمند هرگز به زنا نمیپردازد(آنچه به خود نمی پسندد به دیگری هم نمی پسندد)
در پاسخ به سوال شما میتوان به موارد زیر اشاره کرد
سست شدن ارکان خانواده در نتیجه دو مسئله:
1-مقایسه کردن دیگران با همسر خود فرد:خانواده هایی وجود داشته اند که به دلیل همین مسئله از هم پاشیده اند مثلا مردی که به طور مرتب با زنی رابطه جنسی برقرار میکرد و پس از ازدواج با همسر خود به ارگاسم نرسیده و دوباره به همان رابطه قدیمی روی آورده است،امروزه یکی از معضلات زناشویی زیاد شدن روابط جنسی چندنفره یا به اصطلاحی سکس های ضربدری است که یکی از دلایل این مسئله همین موضوع است
2-عدم علاقه فرد برای تشکیل زندگی مشترک:انگیزه اول مردان برای ازدواج ارضای تمایلات جنسی است و وقتی این نیاز به راحتی در خارج از محیط خانوادگی و بستری سالم قابل رفع است فرد دیگر نیازی برای ازدواج و زیر بار مسئولیت رفتن نمیداند
سست شدن اراده و تنوع طلب شدن یا بالعکس:این دو مورد را میتوان در یک راستا تصور کرد به دلیل رابطه فرد،به طور مداوم افکاری(تصورات جنسی) در ذهن فرد به وجود می آید که او را به برقراری مجدد این رابطه سوق میدهد و این امر سبب وسواس میشود
وسواس:یکی از انواع بیماری ها وسواس است و تکانه ها و تصاویر جنسی نیز یکی از انواع وسواس های فکری است در مورد قبل گفته شد که به طور مداوم تصاویر جنسی در ذهن فرد پدیدار میشوند و پدیدار شدن تصاویر جنسی به طور مداوم نوعی از وسواس فکری را نشان میدهد
وسواس ها معمولا بیش از یک ساعت در روز وقت میگیرند و سبب تخریب چشمگیر عملکرد شغلی و اجتماعی و سایر حوزه های کارکردی میشوند و این امر به نوبه خود سبب نگرانی فرد و اشکال در تمرکز نیز میشود.
ناآرامی،تشویش،نگرانی:در نتیجه تنوع طلب شدن فرد،دچار وسواس شدن فرد و سست اراده شدن او وقتی افکار و تکانه ها مدام به فرد فشار می آورند که در پی برقراری مجدد رابطه جنسی برود،فرد دچار نوعی احساس تشویش و اظطراب میشود که چرا نمیتواند خودش را کنترل کند و چرا زندگی او در روال سابق پیش نمیرود.
در صورتی که همین فرد میتوانست با تشکیل یک زندگی زناشویی به آرامش برسد ،این مسئله را میتوان از مهمترین دلایل مثبت نبودن زنا شمرد زیرا همه ما در زندگی به دنبال آرامش و برطرف شدن تشویش هایمان هستیم
حضرت سلیمان نبی
حضرت سلیمان نبی
در زمان پیامبری حضرت داوود (ع) باغبانی به نام شمعیل ، باغ زیبا و پرباری داشت و به خاطر این نعمت خدا را سپاس می گفت .
در همان حوالی چوپان جوانی هم به نام سرمد هر روز گله گوسفندانش را به هنگام باز گرداندن از صحرا از كنار باغ شمعیل عبور می داد . یک روز گله گوسفندان سرمد از بوی خوش برگ های درخت مو از خود بی خود شده و به سمت باغ حركت كردند و سرمد هر چقدر تلاش كرد نتوانست مانع خراب كاری های آن ها شود .
بعد از گذشت چند ساعت باغ شمعیل به ویرانه ای تبدیل شد و او با عصبانیت از سرمد خواست كه برای برقراری عدالت بین شان به نزد داوود نبی بروند .
وقتی داوود می اندیشید تا راه حلی برای این مسئله بیابد فرشته وحی بر او فرود آمد و گفت : بهتر است به این بهانه پسرانت را محک بزنی هر كدام از پسرانت كه بتواند عادلانه ترین راه را پیشنهاد كند ، جانشین تو خواهد شد.
بعد از گذشت چند روز یكی از پسران حضرت داوود (ع) كه سلیمان نام داشت راه حل مشكل را پیدا كرده و به نزد پدر آمد و پاسخ آن این بود كه سرمد باید گوسفندانش را تا زمانی كه باغ دوباره میوه بدهد در اختیار شمعیل بگذارد تا در این مدت او ، از شیر و پشم آن ها استفاده كند و وقتی كه باغ دوباره محصول داد گوسفندان را به صاحبش سرمد باز گرداند .
بعد از این جریان فرشته وحی نازل شد و گفت: ای داوود ، خداوند با شنیدن قضاوت عادلانه سلیمان ، او را به جانشینی تو برگزید.
داوود ( ع ) هم این مطلب را به همه گفت و از آن ها خواست كه پس از وی از سلیمان اطاعت كنند. سلیمان مدت ها به فكر فرو می رفت و دوباره این وظیفه و رسالت فكر می كرد و می دانست كه مسئولیت سنگینی بر دوش او نهاده شده است . روزی كنار دریا قدم می زد و از خدا می خواست كه آن قدر به او نیرو دهد كه به راحتی بتواند انسانها را به خدا پرستی و عدالت دعوت كند . در همین لحظه بود كه ماهی عجیب سرش را از آب بیرون آورد و یک قطعه درخشان به سلیمان داد .
سلیمان با تعجب نگاه می كرد این جسم درخشان انگشتری با نگین گرانبها و پرارزش بود ، وقتی آن را به دست كرد فرشته ای به او گفت : « تو فرشته خدا هستی. »
از آن به بعد سلیمان گفتگوی تمام موجودات را می شنید و می فهمید و همچنین صدای باد را هم می شنید كه به او
می گفت : ای پیامبر خدا من فرمانبردار تو هستم و هر كجای این دنیا كه اراده كنی تو را خواهم برد .
موجودات نامرئی دنیا كه تا آن روز هیچ چشمی آن ها را ندیده بود یكی پس از دیگری پیش چشمان حیرت زده سلیمان ظاهر می شدند و در مقابلش تعظیم می نمودند ، در همین زمان بود كه سلیمان بر روی زمین نشست به سجده رفت و از خدا خواهش كرد كه او را راهنمایی كند كه از نعمت های بی نظیرش چگونه برای سعادت انسان ها بهره ببرد .
وقتی سر از خاک بر می داشت به باد فرمان داد تا تختش را به میدان بزرگ شهر آورده و بر زمین گذارد . مردم با دیدن سلیمان جوان و ابهتی كه پیدا كرده بود شگفت زده شده بودند .
سلیمان لب به سخن گشود و گفت : من از طرف خدا برای راهنمایی شما برگزیده شده ام و ماموریت دارم همه مردم جهان را به پرستش خدای یكتا و اطاعت از فرمان هایش دعوت كنم.
یک روز كنار ساحل مورچه ای را دید كه دانه گندمی را به دهان گرفته و به سوی دریا می رود سلیمان با نگاهش او را تعقیب كرد ، در همین لحظه قورباغه ای از آب بیرون آمد و دهانش را باز كرد و مورچه داخل دهان او رفت .
قورباغه زیر آب رفت و پس از مدتی برگشت، دهانش را باز كرد و همان مورچه از دهانش بیرون آمد . سلیمان دستش را مقابل مورچه گرفت و مورچه بر كف دست او ایستاد سلیمان از مورچه پرسید :
دانه گندم را كجا بردی؟ مورچه پاسخ داد در اعماق این دریا صخره ای است كه یک شكاف كوچک درون آن وجود دارد داخل آن شكاف ، كرم نابینایی است كه نمی تواند غذایش را بدست بیاورد من از طرف خدا ماموریت دارم كه غذای او را ببرم ، قورباغه هم ماموریت دارد تا مرا جا بجا كند آن كرم مرا نمی بیند ولی هر بار كه برایش غذا می برم ، می گوید : خدایا از این كه مرا فراموش نكرده ای تو را شكر می كنم . سلیمان از شنیدن این ماجرا به اندیشه ای عمیق فرو رفت.
سلیمان و گنجشک
زمان حضرت سلیمان دو تا گنجشک یه گوشه ای نشسته بودند. گنجشک نر به گنجشک ماده اظهار محبت می کرد. می گفت تو محبوب منی. تو همسر منی. دوستت دارم. عاشقتم. چرا به من کممحبتی؟ چرا محلم نمیذاری؟ فکر کردی من کم قدرت دارم تو این عالم عیال؟ من اگه بخوام می تونم با نوک منقارم تخت و تاج سلیمان رو بردارم بندازم تو دریا. باد که مسخر سلیمان بود پیام رو به گوش سلیمان رسوند. حضرت تبسمی کرد و فرمود اون گنجشک ها رو بیارید پیش من. آوردند. سلیمان به گنجشک نر گفت خوب ادعاتو اجرا کن بینم. گفت من چنین قدرتی ندارم. سلیمان گفت پس الان به همسرت گفتی؟ گفت خوب شوهر گاهی جلو همسرش کلاس میاد یه خالی ای می بنده. عاشق که ملامت نمیشه. من عاشقم. یه چی گفتم ولی یا نبی الله واقعا دوسش دارم. این به ما محل نمیذاره. حضرت به گنجشک ماده گفت اینکه به تو اظهار محبت میکنه چرا محلش نمیدی؟ گفت یا نبی الله چون دروغ میگه هم منو دوست داره هم یه گنجشک دیگه رو. مگه تو یک دل چند تا محبت جا میگیره؟
اعجاز سجده بر خاک!
بدن شما به طور روزانه مقدار زیادی امواج الکترو مغناطیس را دریافت می کند. شما امواج الکترومغناطیس را از طریق تجهیزات الکتریکی که استفاده می کنید و نمی توانید کنار بگذارید دریافت می کنید، همچنین از طریق لامپهای روشن که حتی برای یک ساعت هم خاموش نمی شوند.

یعنی شما منبعی هستید که مقدار زیادی امواج الکترو مغناطیس را دریافت می کند. به عبارتی دیگر شما با امواج الکترو مغناطیس شارژ می شوید بدون اینکه بفهمید. آیا سردرد دارید؟ آیا احساس ناراحتی می کنید؟
آیاتنبلی در کار و درد در مکان های مختلف دارید؟ شاید علت همه اینها وجود الکترو مغناطیس در بدن باشد!
یک دانشمند غیر مسلمان اروپایی تحقیقاتی را شامل یافتن بهترین روش برای خارج کردن امواج الکترومغناطیس که به بدن آسیب می رساند انجام داده است.
او دریافت که شما با گذاشتن پیشانی تان بیشتر از یک بار بر زمین، امواج الکترومغناطیس مضر را تخلیه خواهید کرد. بنابراین اگر می خواهید این مشکلات را برطرف سازید، باید سر را بر خاک بگذارید تا امواج الکترونیکی مثبت تخلیه شود!

آنچه این تحقیق را بیشتر شگفت انگیز می کند این است که باید پیشانی تان را بر خاک بگذارید!
و آنچه شگفت انگیزتر است اینکه بهترین راه که پیشانی تان را برخاک بگذارید حالتی است که رو به مرکز زمین باشد چرا که در این حالت امواج الکترو مغناطیس بهتر تخلیه خواهد شد.
و بیشتر تعجب خواهید کرد وقتی بدانید براساس اصول علمی، ثابت شده که شهر مکه مرکز زمین است و کعبه درست در مرکز زمین واقع شده!

بنابراین سجده در نمازتان بهترین راه برای تخلیه سیگنالهای مضر از بدن است. این همچنین کمال مطلوب برای نزدیکی به قادر مطلق است، او که جهان را اینگونه خلاق آفریده است.
اسم حضرت علی(ع) در کشتی نوح(ع)
اسامی اعضاء کمیته تحقیق لوح چوبی کشتی نوح: سولی نوف استاد دانشگاه مسکو در بخش زبان ها ایفاهان خینو : استاد شناخت زبانهای باستانی در دانشکده رچاینا میثانن لو فارتگ: رئیس اداره باستان شناسی تانمول گورت: استا د زبان ها در داشکده کیفزو دی راکن :عتیقه شناس و استاد دانشگاه لنین ایم احمد کولاد : ناظم اداره تحقیق زتکومن میجر کولتوف : ناظر دفتر تحقیقات دانشکده استالین کمیته تحقیق ، پس از 8 ماه فکر و دقت و زحمت فراوان ، نوشته مذکور را خواندند و به حروف روسی در آوردند که در ماهنامه مسکو در نوامبر سال 1953 و مجله weekly – mirror در28 دسامبر سال 1953 و روزنامه الهدی در قاهره و در تاریخ 31 مارس سال 1954 درج گردیده است
ای خدای من و ای مددکار من به لطف و مرحمت خود و به طفیل ذوات مقدس محمد ، ایلیا ، شبر ، شبیر و فاطمه علیهم السلام دست مرا بگیر . این پنج وجود مقدس از همه با عظمت تر و واجب الاحترام هستند و تمام دنیا برای انان ، برپا شده است . پروردگارا به واسطه نامشان ، مرا مدد فرمای . تو میتوانی همه را به راه راست هدایت نمایی
طلبه جوان و دختر فراری
شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد.
دختر گفت : شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد .
از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند .
چند نمونه از ذکرهای عارفان
چند نمونه از ذکرهای عارفان
۱- ذکری جهت تقویت حافظه
۲- برآورده شدن حاجات
۳-ذکری جهت آرامش قلب
۴-رفع مشکلات
۵-ذکری برای رفع گرفتاری
گفتگوی خدا با بنده اش

یک روزبعدازظهور...
جمـلاتی الـهام بخـش برای زنـدگی
ببینید چطوری با ناخود آگاه ما بازی میکنند!!!!!!!!!!!
به نام علی در لوگویه این بازی توجه کنید!!!!!!!!!!
بازیه کالاف دیوتی حدیثی از امام صادق(ع) که در قاب عکس کار شده است
به محل نصب تابلو دقت کنید!!!!!!!!!!!!!!!
استفاده از درب کعبه در چند نقطه ی این بازی!!!
این بار در بازیه اویل قرآنی که در اتاق یکی از رواسایه گروه تروریستس وجود دارد!!!!!!!!!!
به کلمه ی الله زیر پایه شخصیت ها توجه کنید
شباهت کفپوش با کفپوش مسجدالنبی
شباهت طراحی بنا با مسجدالنبی!!!!!!!!!!!
وباز هم کلمه یه الله در این بازی به وفور یافت میشود.
ابراز محبت به همسر را بیاموزیم
ابراز محبت به همسر را بیاموزیم
یک همسر آگاه به شکل مستمر محبت خود را به همسرش ابراز می کند.آدمی بنده محبت است. این روایت از امیرالمومنین(ع) به خوبی مفهومی را که در این بخش می خواهیم درباره آن صحبت کنیم می رساند.هر انسانی به میزانی که مورد محبت کسی قرار گیرد به او علاقه مند می شود.
البته این تا زمانی است که شخص محبت کننده چگونگی محبت کردن را بداند و در ابراز آن، نکات روان شناسی را رعایت کند.چه، گاهی محبت مداوم وظیفه می شود و این از آفات بلد نبودن ابراز محبت است.یک همسر آگاه مرتباً به همسرش محبت و سعی می کند این محبت تا آنجا باشد که خلأیی در وجود همسرش باقی نماند.محبت کلامی تنها یک شاخه و روش محبت است که اگر تنها شیوه ابراز محبت شود معنای خود را از دست می دهد. به عنوان مثال همسری که هر ساعت به همسرش می گوید: «دوستت دارم» پس از چندی این جمله برای همسرش معنای خود را از دست خواهد داد…
خلبان شهید بابایی و مدیریت شهوت
خلبان شهید بابایی و مدیریت شهوت
یکی از دوستان شهید بابایی می گوید: در دوران تحصیل در آمریکا روزی در بولتن خبری پایگاه « ریس» که هر هفته منتشر می شد، مطلبی نوشته شده بود که توجه همه را به خود جلب کرد . مطلب این بود : « دانشجو بابایی ساعت 2 نیمه شب می دود تا شیطان را از خود دور کند.» من و بابایی هم اتاق بودیم . ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم . او گفت: - چند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود .رفتم میدان چمن و شروع کردم به دویدن. از قضا کلنل باکستر فرمانده پایگاه با همسرش مرا دیدند و شگفت زده شدند . کلنل ماشین را نگه داشت ومرا صدا زد. نزد او رفتم . او گفت در این وقت شب برای چه می دوی؟ گفتم : خوابم نمی آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم .گویا توضیح من برای کلنل قابل قبول نبود او اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم . به او گفتم مسائلی در اطراف من می گذرد که گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بکشاند ودر دین ما توصیه شده که در چنین مواقعی بدویم یا دوش آب سرد بگیریم. آن دو با شنیدن حرفهای من تا دقایقی می خندیدند ، زیرا با ذهنیتی که نسبت به مسائل جنسی داشتند نمی توانستند رفتار مرا درک کنند. [1] آقای قرائتی شهید بابایی را الگوی جوانان این دوره معرفی می کنند و تشویق می کنند خاطرات این شهید را بخوانند وی می گوید: خدا شهيد بابايى را رحمت كند. ايشان دانشجو بود و در آمريكا درس مىخواند. سياست آمريكا اين بود كه يك بچهى ايرانى را با يك بچه آمريكايى در يك اتاق بكنند. مىگفتند: براى اينكه زبان انگليسى را خوب ياد بگيرند، اين كار را مىكنيم. اما هدفشان اين بود كه فرهنگ ايرانى پيروز نشود. يك روز يكى از دوستان شهيد بابايى مىگفت: در اتاق شهيد بابايى رفتم و ديدم كه ايشان يك طناب بسته است و يك پارچه روى آن انداخته است. گفتم: چرا طناب بستهاى؟ گفت: اين آمريكايى به ديوار عكسهاى سكسى مىزند و شراب هم مىخورد. من هم نمىخواهم آن عكسها را ببينم. ممكن است ديدن اين عكسها در روح من تأثير بگذارد. من به خاطر همين با پارچه بين خودم و او را جدا كردهام. [2]
زندگی اگر در بستر جهان بینی توحیدی (عقل و شرع) نباشد پوچ است. علف های هرز پوچی و بدبنینی و افسردگی در مرداب بی هدفی و پوچ انگاری می روید. امروزه باشگاه های خنده زیادی در سراسر جهان برای رفع افسردگی و ایجاد نشاط تأسیس می کنند این مراکز اگر منهای جهان بینی توحیدی باشد از مواد مخدر مخرب تر است.
بسیاری از بازی گران طنز و کمدین ها باطنی ناآرام و آشفته دارند بسیاری از افرادی که احساس تنهایی شدید می کند، یا اضطرابی و وسواسی هستند با افراط در شوخی و جوک های جنسی تلاش می کنند، خود را آرام کنند.
گویند مردي نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت براي دكتر تعريف كرد. دکتر گفت به فلان سیرک برو. آنجا دلقکی هست، اینقدر می خنداندت تا غمت یادت برود. مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم!
A man went to his doctor, complaining about a big sorrow deep in his heart. “go to that circus! There’s a funny clown there, he’ll cheer you up and you’ll forget all about it!” the doctor advised. The man smiled bitterly and said: “I am that clown!”
پی نوشت :
1 . پرواز تا بی نهایت، صفحه 36.
2. نرم افزار مجموعه آثار حاج آقای قرائتی، مرکز تحقیقات نور، برنامه درس هايى از قرآن سال 73.
مقصر کیه؟
سلام بر یگانه زنی که خداوند وجودش را بهانه ی خلقت خوبی ها قرار داد
بانویی که خالق هستی در وصف او فرمود:" لولاک یا محمد ما خلقت الأفلاک ولولا علی ما خلقتک ولولا فاطمة ما خلقتکما"1
" ای محمد ـ صلی الله علیه وآله ـ اگر تو نبودی جهانیان را خلق نمی کردم و اگر علی ـ علیه السلام ـ نبود تو را خلق نمی کردم و اگر فاطمه ـ سلام الله علیها ـ نبود شما دو نفر را خلق نمی کردم."
فاطمه ـ سلام الله علیها ـ مادر خوبی ها و معلم عشق و ایثار و شهادت است... و جهانیان همواره محتاج آموزه های او هستند.
سلام و ایام به کام .
یکی از نکات مهمی که می تونه روند مثبتی در زندگی ما داشته یاشه در جستجوی مقصر نبودنه...!
گاهی اوقات ما وقتمان را برای یافتن مقصر و مسئول یک رخداد صرف می کنیم، اگه لبه ی تیز انتقاد رو به سمت خودمون بگیرم مشکلاتمون بهتر حل میشه !
لطفا این داستانو تا آخر بخونید و نظرتونو بگین:
"پس از 11 سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند.آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند.
فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد.
مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد.
پسر بچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت و همه آنرا خورد. او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد. مادرش سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن کودک جان سپرد.
مادر بهت زده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه شود وحشت داشت.
وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمدو دید که فرزندش از دنیا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان آورد.
فکر می کنین اون سه کلمه چی بودن؟
شوهر فقط گفت: "عزیزم دوستت دارم "
هیچ نکته ای برای خطا کار دانستن مادر وجود نداشت
بعلاوه اگر اون وقت میذاشت و خودش بطری رو سرجاش قرار می داد، آن اتفاق نمی افتاد.
مادر نیز تنها فرزندش رو از دست داده بود و تنها چیزی که در اون لحظه نیاز داشت دلداری وهمدردی از طرف شوهرش بود.
درست همون چیزی که شوهرش به وی داد.

اگه هرکسی می تونست این گونه به زندگی بنگره، مشکلات بسیار کمتری در دنیا به وجود میومد.
درسته؟؟؟!!!
التماس دعای فرج
خشم و میخ
پدری به پسرش که دائم عصبانی می شد گفت :
پسرم تو باید یاد بگیری که خودت رو کنترل کنی و مراقب رفتار و گفتارت باشی.
و بعد تعدادی میخ به او داد و خواست هر بار که عصبانی می شه یکیش رو به دیوار اتاقش بکوبه!
پسر روز اول هیجده میخ به دیوار زد.
روز دوم شانزده تا و ...!
او هر روز ناخودآگاه وقتی دیوار اتاقش رو می دید تلاش می کرد تا کمتر عصبانی بشه وتعداد میخ هائی که به دیوار می کوبید مدام کم و کمتر می شد.

تا اینکه روزی پدر گفت :
پسرم از این به بعد میخی به دیوار نزن و هر وقت تونستی خودت رو کنترل کنی و جلوی عصبانیتت رو بگیری ، یکی از اون میخ ها رو بیرون بکش.
چند روز بعد همه میخ ها از دیوار اتاق بیرون کشیده شده بودند.
پدر که خیلی خوشحال بود از پسرش بخاطر عوض شدن رفتارش تشکر کرد و گفت :
عزیزم خیلی خوبه که دیگه عصبانی نمی شی ، ولی یه نگاه به دیوار اتاقت بنداز.
پسر نگاهی به دیوار انداخت ، چیزی که به وضوح دیده می شد سوراخ های زیادی بود که اون رو زشت و بد شکل کرده بودند.
پدر ادامه داد :
پسرم دیوار اتاقت دیگه مثل گذشته اش نیست.
تو وقتی با دیگران با عصبانیت صحبت می کنی ، حرف هات در دل اونها چنین اثری رو ایجاد می کنه.
اگر هم دیگه به رفتار غلطت ادامه ندی ، اثرش می مونه.
عزیز دلم کاشکی قبل از آزردن احساسات و عواطف دیگران کمی فکر کنیم.
کاشکی دقت بیشتری روی گفته ها و رفتارمون داشته باشیم.
و کاشکی بدونیم التیام زخم ها به سادگی ایجاد کردن اونها نیست.
حدیث در مورد شراب و شراب خوار
امام صادق (ع):شخصی از امام صادق (ع)سوال کرد فرومایه و پست فطرت (لئیم)که در قرآن به آن اشاره شده منظور چه کسی می باشد؟حضرت فرمودند:لئیم و پست فطرت کسی است که شراب بنوشد یا که آلات موسیقی بنوازد.
رسول خدا (ص) :هرکس دختر خود را به همسری شراب خوار در آورد مانند آنست که وی را به راه زنا و بی عفتی سوق داده باشد .
امام رضا (ع) :خداوند شراب را حرام کرده برای آنکه منشاء فساد اجتماعی است و عقل انسان را از درک حقایق باز می دارد حیاء را از روی شرابخوار برمی دارد و در مواجه با مردم از هیچ عمل زشتی شرم نمی کند و علاوه بر این شرابخواری باعث بیماریهای نهانی در اعضای داخلی بدن می شود.
حضرت محمد (ص) : چهارچیز است چنانچه یکی از آنها وارد خانه ای شود آن خانه را طوری خراب کند که حتی با برکت نیز آباد نگردد. آنها عبارتند از : خیانت . دزدی . شرابخواری و زنا.
حضرت محمد (ص) : خداوند شرابخوار را سیصد و شصت نوع عذاب میکند.
مولا علی (ع) : شرابخوار خدا را همانند کسی که بت پرست است ملاقات میکند .
امام صادق (ع) :شراب مادر تمام گناهان است و سبب رسیدن خورنده اش به هر شری است عقل او را می گیرد پس خدای خود را در آن حال نمیشناسد و هر گناهی که پیش آید انجام می دهد و باکی از اعمال خلاف عفت ندارد .
حضرت محمد (ص) : شرابخوار که از قبرش بیرون می آید وسط دو چشمش نوشته شده است : از رحمت خدا مایوس شده است.
امام صادق (ع) : چهارگروه وارد بهشت نمیشوند : 1.جادوگر 2.منافق 3.شرابخوار 4.سخن چین
پیامبر اکرم (ص) : هنگام رحلت فرمودند : کسی که نمازش را کوچک شمارد از من نیست , به خدا سوگند او در حوض کوثر وارد بر من نمیشود و کسی که میگساری کند از من نیست , سوگند به خدا که او هم در حوض کوثر بر من وارد نخواهد شد.
امام صادق (ع) : با شرابخواران همنشین نشوید زیرا هنگامی که لعنت خدا فرود آید همه کسانی را که در مجلس هستند فرا می گیرد.
رسول خدا (ص) : هنگامی که شرابخوار سخن گفت او را تصدیق نکنید و وقتی خواستگاری کرد به او زن ندهید و هنگامی که مریض شد از او عیادت نکنید و هنگامی که مرد به تشییع جنازه اش نروید و او را بر امانتی امین قرار ندهید .
حضرت محمد (ص) : خداوند عزوجل نماز شرابخوار را تا چهل روز قبول نکند و اگر در آن چهل روز ( بدون توبه ) بمیرد کافر مرده است.
جوان گناه کاری که حضرت زهرا (س) دستشو گرفت
حجت الاسلام دانشمند : چند وقت پیش توی تهران، توی حسینیه ای منبر میرفتم، یه جوونی اومد نزدیک سی سالش. گفت حاج آقا من با شما کار دارم. گفتم بنویس، گفت نوشتنی نیست. گفتم ببین منو قبول داری؟ گفت آره. گفتم من چند ساله با جوونا کار میکنم، کسی که نتونه حرفشو بنویسه بعدشم نمیتونه بگه. یک و دو و سه و چهار کن و بنویس. گفت باشه.
فرداشب که اومدیم، یه نامه داد به ما، من بردم خونه، نامه را که خوندم دیدم این همونیه که من در به در دنبالش میگشتم.
فرداشب اومد گفت که: چی شد؟
گفتم: من نوکرتونم، من میخوام با شما یه چند دقیقه صحبت کنم.
وعده کردیم و گفت که: منو چجوری میبینید شما؟
گفتم من نه رمالم نه جادوگرم چی بگم؟
گفت: نه ظاهری، گفتم بچه هیئتی
زد زیر گریه گفت: خاک تو سر من کنند، تو اگر بدونی من چه جنایاتی کردم، چه گناهایی کردم.
فقط خوب خوبه ای که میتونم بگم از گناهایی که کردم اینه که مادرمو چند بار کتک زدم، پدرمو زدم، دیگه عرق و شراب و کارای دیگه شو، دیگه...
گفتم پس الآن اینجوری!!!!!
گفت حضرت زهرا دستمو گرفت
گفت حاج آقا من سرطانی بودم، سرطانی میدونی یعنی چی؟
گفتم یعنی چی؟
گفت به کسی سرطانی میگن که نه زمان حالیشه، نه مکان، نه شب عاشورا حالیشه، نه تو حسینیه، نه مکان میفهمه
من سرطانی بودم،یه خونه مجردی با رفیقامون درست کرده بودیم، هرکی هر کی رو جور میکرد تو این خونه مجردی اونجا رختخواب گناه و معصیت...
شب عاشورا هرچی زنگ زدم به رفیقام، هیچکدوم در دسترس نبودند،نه نمازی، نه حسینی، هیچی
ماشینو برداشتم برم یه سرکی، چی بهش میگن؟ گشتی بزنم،تو راه که میرفتم یه خانمی را دیدم، دخترخانم چادری داشت میرفت حسینیه
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشینش کردم با هر مکافاتی که بود، میرسونمت و ....ـ
خلاصه، بردمش توی اون خانه ی مجردی،اینم مثل بید میلرزید و گریه میکرد و میگفت بابا مگه تو غیرت نداری؟
آخه شب عاشوراست!!!! بیا به خاطر امام حسین حیا کن!
گفتم برو بابا امام حسین کیه؟
توی گریه یه وقت گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حیا کن!!! من این کاره نیستم، من داشتم میرفتم حسینیه!
گفتم من فاطمه زهرا هم نمیشناسم، من فقط یه چیز میشناسم: جوانی، جوانی کردن
جوانی، گناه
جوانی، شهوت
اینارو هم هیچ حالیم نیست
این خانمه گفت: تو اگر لات هم هستی، غیرت لاتی داری یا نه؟ گفت: چطور؟
خودت داری میگی من زمین تا آسمون پر گناهم ، این همه گناه کردی، بیا امشب رو مردونگی لوتی وار به حرمت مادرم زهرا گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاری دلت میخواد بکن
ما غیرتی شدیم،لباسامو پوشیدم و گفتم: یالا چادرو سرت کن ببینم، امشب میخوام تو عمرم برای اولین بار به حضرت زهرا اعتماد کنم ببینم این زهرا میخواد چیکار کنه مارو... یالا
سوار ماشینش کردم و اومدم نزدیک حسینیه ای که میخواست بره پیاده اش کردم
از ماشین که پیاده شد داشت گریه میکرد،همینجور که گریه میکرد و درو زد به هم، دم شیشه گفت: ایشاالله مادرم فاطمه دستتو بگیره، خدا خیرت بده آبروی منو نبردی، خدا خیرت بده...
اومدم تو خونه و حالا ضد حال خوردیم و ....
تو صحبت ها که داشتم میبردمش تا دم حسینیه، هی گریه میکرد و با خودش حرف میزد، منم میشنیدم چی میگه
اما داشت به من میگفت
میگفت: این گناه که میکنی سیلی به صورت مهدی میزنی، آخه چرا اینقدر حضرت مهدی رو کتک میزنی، مگه نمیدونی ما شیعه ایم، امام زمان دلش میگیره، اینارو میگفت،منم سفت رانندگی میکردم
پیاده که شد رفت، آمدم خونه
دیدم مادرم، پدرم، خواهرام، داداشام اینا همه رفتند حسینیه،تو اینام فقط لات من بودم
تلویزیونو که روشن کردم دیدم به صورت آنلاین کربلا را نشون میده
صفحه ی تلویزیون دو تکه شده، تکه ی راستش خود بین الحرمین و گاهی ضریحو نشون میده، تکه دومش، قسمت دوم صفحه ی تلویزیون یه تعزیه و شبیه خونی نشون میداد، یه مشت عرب با لباس عربی، خشن، با چپی های قرمز، یه مشت بچه ها با لباس عربی سبز، اینارو با تازیانه میزدند و رو خاکها میکشوندند
من که تو عمرم گریه نکرده بودم، یاد حرف این دختره افتادم گفتم واااااای یه عمره دارم تازیانه به مهدی میزنم
پای تلویزیون دلم شکست، گفتم زهرا جان دست منو بگیر
زهراجان یه عمره دارم گناه میکنم، دست منو بگیر
من میتونستم گناه کنم، اما به تو اعتماد کردم
کسی هم تو خونه نبود، دیگه هرچی دوست داشتم گریه کردم
گریه های چند ساله که بغض شده بود، گریه میکردم، داد میزدم، عربده میکشیدم، خجالت که نمیکشیدم دیگه، کسی نبود
نزدیکای سحر بود، پدر و مادرم از حسینیه آمدند،تا مادرم درو باز کرد، وارد شد تو خونه، تا نگاه به من کرد، گفت: رضا جان کجا بودی؟
گفتم چطور؟ گفت بوی حسین میدی!
رضاجان بوی فاطمه میدی، کجا بودی؟
افتادم به دست پدر و مادرم، گریه.... تورو به حق این شب عاشورا منو ببخش،من کتک زدم، اشتباه کردم
بابام گریه کن، مادرم گریه کن، داداشها، خواهرا... همه خوشحال
داداش ما، پسر ما، پسرم حسینی شده
صبح عاشورا، زنجیرو برداشتم و پیرهن مشکی رو پوشیدم و رفتم تو حسینیه
تو حسینیه که رفتم، میشناختند، میدونستند من هیچوقت اینجاها نمیومدم...همه خوشحال
رئیس هیئت آدم عاقلیه
آمد و پیشونی مارو بوسید و بغلمون کرد و گفت رضاجان خوش آمدی، منت سر ما گذاشتی
گفت منم هی زنجیر میزدم و یاد اون سیلی هایی که به مهدی زده بودم گریه میکردم
هی زنجیر میزدم به یاد کتکایی که با گناهانم به مهدی زدم گریه میکردم
جلسه که تمام شد، نهارو که خوردیم، رئیس هیئت منو صدا زد
اومد به من گفت: رضاجان میای کربلا؟ گفتم: کربلا؟!! من؟!!! من پول ندارم!!!
گفت نوکرتم، پول یعنی چی؟ خودم میبرمت
حاج آقا هنوز ماه صفر تموم نشده بود دیدم بین الحرمینم
رئیس هیئت اومد گفت که: آقارضا، بریم تو حرم
گفتم برید من یه چند دقیقه کار دارم
تنها که شدم، زدم تو صورتم گفتم حسین جان میخوای با دل من چکار کنی؟
زهراجان من یه شب تو عمرم به تو اعتماد کردم، کربلاییم کردی؟ بی بی جان آدمم کردی؟
رئیس هیئت کاروان داره، مکه مدینه میبره.
حاج آقا به جان زهرا سال تمام نشده بود گفت میای به عنوان خدمه بریم مدینه، گفت همه کاراش با من، من یکی از خدمه هام مریض شده
خلاصه آقا چندروزه ویزای مارو گرفت، یه وقت دیدیم ای بابا سال تمام نشده تو قبرستان بقیع، پای برهنه، دنبال قبر گمشده ی زهرا دارم میگردم
گریه کردم: زهرا جان، بی بی جان، با دل من میخوای چکار کنی؟ من یه شب به تو اعتماد کردم هم کربلاییم کردی هم مدینه ای؟
میگفت خلاصه کار برام پیش اومد و کار و دیگه رفیقای اون چنینی را گذاشتم کنار و آبرو پیدا کردم
یه مدتی، دو سالی گذشت
حاج آقا همه یه طرف، این یه قصه که میخوام بگم یه طرف
مادر ما گفت: رضاجان حالا که کار داری، زندگی داری، حاجی هم شدی، مکه هم رفتی، کربلایی هم شدی، نوکر امام حسین هم شدی، آبرو پیدا کردی، اجازه میدی بریم برات خواستگاری؟
گفتم بریم مادر، یه دختر نجیب زندگی کن را پیدا کن
رفتند گفتند یه دختری پیدا کردیم خیلی دختر مومنه و خوبیه و اینهاست، خلاصه رفتیم خواستگاری
پدر دختر تحقیقاتشو کرده بود.
چقدر خوبه دختردارها اینجوری دختر شوهر بدن، باریکلا
منو برد توی یه اتاق و درو بست و گفت: ببین رضاجان من میدونم کی هستی. اما دو سه ساله نوکر ابی عبدالله شدی. میدونم چه کارها و چه جنایات و .... همه ی اینارو میدونم، ولی من یه خواهش دارم، چون با حسین آشتی کردی دخترمو بهت میدم نوکرتم هستم. فقط جان ابی عبدالله از حسین جدا نشو. همین طوری بمون. من کاری با گذشته هات ندارم. من حالاتو میخرم. من حالا نوکرتم.
منم بغلش کردم پدر عروس خانم را، گفتم دعا کنید ما نوکر بمونیم.
گفت از طرف من هیچ مانعی نداره، دیگه عروس خانم باید بپسنده و خودتون میدونید
گفتند عروس خانم چای بیارند. ما هم نشسته بودیم. پدرمون، خواهرمون، مادررمون، اینها همه، مادرش، خاله اش، عمه اش، مهمونی خواستگاری بود دیگه
عروس خانم وقتی سینی را آورد گذاشت جلوی ما، یه نگاه به من کرد، یه وقت گفت:
یا زهرا!!!!!
سینی از دستش ول شد و گریه و از سالن نرفته خورد روی زمین...
مادرش، خاله اش، مادر من، خواهر ما رفتند زیر بغلشو گرفتند و بردنش توی اتاق
من دیدم حاج آقا فقط صدای شیون از اتاق بلنده
همه فقط یک کلمه میگن: یا زهرا!!!
منم دلم مثل سیر و سرکه میجوشید، چه خبره! مادرمو صدا زدم، گفتم مادر چیه؟
گفت مادر میدونی این عروس خانم چی میگه؟
گفتم چی میگه؟
گفت: مادر میگه که....
دیشب خواب دیدم حضرت زهرا اومده به خواب من، عکس این پسر شمارو نشونم داده، گفته این تازگیا با حسین من رفیق شده....
به خاطر من ردش نکن
مادر دیشب فاطمه سفارشتو کرده
به خدا جوونا اگر رفاقت کنید، اعتماد کنید،حضرت زهرا (س) آبروتون میده، دنیاتون میده، آخرتتون میده
یا زهرا
پاکسازی کبد با روزه داری
روزه داری (گرسنگی) اغلب به عنوان یک روش پاکسازی کبد به کار میرود. این روش یکی از سریع ترین راهها برای حذف سموم و مواد زائد از بدن میباشد و بنابراین باعث سلامت کبد و در نتیجه بدن میشود.
احتیاط های لازم
۱- در افراد دیابتیک که احتمال افت قندخون در آنها وجود دارد، روزهداری باید با نظر پزشک انجام شود.
۲- اگر فردی به مدت طولانی در معرض سموم قابل حل در چربی، مانند سموم دفع آفات یا آفتکشها قرار داشته است، با روزهداری این سموم که در بافت چربی ذخیره شده بودند به داخل سیستم بدن رها میشوند و این امر میتواند یک مشکل جدی برای آنها ایجاد کند.
۳- برای کسانی که به مدت طولانی روزه آب میگیرند، ممکن است مشکلاتی ایجاد شود؛ بنابراین قبل از هر نوع روزهداری بهتر است با پزشک مشورت کنید.
۴- نکته مهمی که باید به آن توجه شود این است که زمانی تصمیم به روزهداری بگیرید بدن ریلکس و راحت باشد. توصیه میشود حداکثر سه روز، روزهداری کنید و اگر بیشتر از این روزها تصمیم به روزهداری گرفتید، حتماً با نظر پزشک باشد. بهترین روش این است که در این سه روز از یک نوشیدنی حاوی آبمیوههای تازه و طبیعی استفاده کنید.
۵- این آشامیدنی سموم را از کبد دفع و به جای آن ویتامینها، مواد معدنی و آنزیمها را جایگزین میکند. در این روش، روز اول به نام «چالنچ» یا زد و خورد است، ولی دو روز بعد بسیار سادهتر میباشد. اگر بار زبان شما تیره شد، نگران نباشید، مهم این است که بعد از روزهداری احساس فوقالعادهای خواهید داشت. برای روزهداری شما به یک آبمیوهگیری احتیاج دارید و گاه میتوانید از تکههای میوه در داخل آن نیز استفاده کنید. بهترین آب میوه پیشنهادی آب سیب، لیمو و انگور است (آب هندوانه هم خوب است).
میدونی خدا

میدونی خدا
تو دنیات
گاهی اوقات آدما به جایی می رسن که دلشون می خواد
داد بزنن و بگن
"بسه دیگه نمی کشم"
میدونی من به اونجا رسیدم
صدای خورد شدنم رو حس می کنم
اما عرضه ی فریــــــــــــــــــــــــــــــاد زدن ندارم
شاید اگه داد بزنم سریع بیای
ولی مثل آدمی شدم که می خواد داد بزنه و انگار
یکی جلو دهنش رو گرفته
واست نوشتم چون نتونستم داد بزنم
حس بدی دارم
تنهایی شکستن با وجود اینکه بدونی
چند نفر دوست دارن خیلی بده
اینکه فقط به خاطر اونا تحمل کنی
و بازم مثل همیشه در جواب سوالاشون بگی
خیلی خوبم و بزنی زیر خنده
تو دنیات ماسک زندگیت بهم چسبیده خدا
خدا یا وسوسه شیطان؟
وسوسه شیطان بنوعی فرصت سخاوت انگیز خداوند به بنده های خویش است. بدین معنا که هر که بر وسوسه او غلبه کند “جهاد اکبر” کرده است. بدون وسوسه، دیگر اطاعت از خدا یکطرفه و بدون اختیار خواهد شد و هیچ لطفی نخواهد داشت. وقتی هم که اطاعت اجباری گردد، دیگر نیازی به وحی، ماموریت الهی(نبوت و امامت)، بندگی و دین نخواهد بود. جهان بدون وسوسه یعنی جهانی که در آن دین، بندگی، ذات بشیر و نذیر و نظیر آنها وجود ندارد.
یکی از مشکلاتی که نوع بشر و بخصوص شخص مسلمان به آن دچار است، وسوسه شیطان می باشد. رمضان ماهی است که در آن شیاطین در غل و زنجیر هستند و چون نمی توانند کسی را وسوسه کرده و بیازارند، فقط فریاد میکشند. اگر اذن خدا نبود شیطان قادر به وسوسه آدمی نمیگشت.
وسوسه شیطان بنوعی فرصت سخاوت انگیز خداوند به بنده های خویش است. بدین معنا که هر که بر وسوسه او غلبه کند “جهاد اکبر” کرده است. بدون وسوسه، دیگر اطاعت از خدا یکطرفه و بدون اختیار خواهد شد و هیچ لطفی نخواهد داشت. وقتی هم که اطاعت اجباری گردد، دیگر نیازی به وحی، ماموریت الهی(نبوت و امامت)، بندگی و دین نخواهد بود. جهان بدون وسوسه یعنی جهانی که در آن دین، بندگی، ذات بشیر و نذیر و نظیر آنها وجود ندارد.
ماموریت شیطان وسوسه و گمراه ساختن است. آنهایی که این را می دانند بدون ترس از خواسته شیطان پای را در راه گذارده و به هدف میرسند. اما آنهایی که با حقیقت موضوع آنشا نیستند، گمراه شده و پای را در دام او می نهند. شیطان در آغاز وسوسه کرده سپس زخم میزند. آشکار است که او بدون اذن پروردگار قادر به کاری نخواهد بود. خداوند به کسانیکه که توسط شیطان فریفته می شوند فرصت بازگشت میدهد و اگر قدر این فرصت دانسته نشود، آنگه شیطان است که کنترل او را به دست میگیرد. چنانچه در قرآن کریم آمده است: “همانا شیاطین را دوستان منکران قرار دادیم.”(سوره اعراف: آیه ۲۷)
خداوند در ماه رمضان شیطان را چون سگی رام در بند میکند. این سگ فقط از دور پارس میکند. اما اگر با دستان خود زنجیرش را باز کنید، خداوند اجازه میدهد بر شما چیره گردد. سوالی مطرح می شود: “اگر فرشتگان مبرا از گناه هستد، پس چرا شیطان گناه کرد؟” پاسخ این که شیطان از اجنه است و فرشته محسوب نمیشود. او جنی بود در میان فرشتگان. فرشتگان مبرا از گناه هستند. اما جن گاهی اطاعت دارد و گاهی عدم اطاعت. اگر خداوند کسی را رها کند، شیطان از راه جسمانی و نفسانی بر او چیره میگردد. خداوند نیروی نفسانی او را در اختیار شیطان قرار می دهد.
لیاقت تو را ندارند...
هیچ رییس جمهوری لیاقت تو را ندارد.....
بهشت
در احادیث مختلفی آمده است که اگر درجه مرد از زنش بیشتر باشد زنش به همسری او در می آید ولی اگر درجه زن از شوهرش بیشتر باشد به اختیار خود یکی از مردان بهشتی را برای شوهری خود انتخواب می کند زنانی که در دنیا نیز شوهری نداشتند مردی را از مردان بهشت برای شوهری خود انتخواب می کنند در احادیث مختلف آمده است که برای هر مرد چهار زن از زنهای دنیا و تعداد مختلفی حوری می رسد.همچنین در برخی از منابع نوشته شده است که زنان بهشت به همدیگر حسد نمی ورزند و بر خلاف مردان تمایلی به چند شوهری ندارند و اگر هم چنین چیزی بخواهند به آنها داده می شود.اما از احادثی که از ائمه نقل می شود این نکات نیز به دست می آید که زنان زمینی از حورالعین ها هزاران بار برتر و زیبا تر می شود و مومنین بیشتر وقت خود را با زنان زمینی سپری می کنند و قدرتی به مردان مومن داده می شود که از همه زنان بهره ببرند و در برخی از منابع نیز ذکر می شود که مومن ساعتی را با زن خود در دنیا و ساعتی را با زن بهشتی خود سپری می کند.
در آیاتی که در قرآن نیز در باره همسران بهشتی ذکر می شود از قیدهای هم و انتم ذکر می شود که در عربی مختص مردان است یعنی برای زنان فقط یک همسر تعلق می گیرد.
برخی از مفسران می گویند چون چندهمسری در ذات زنان نیست برای آنان همسرانی معین نشده است ممکن است خداوند بجای آن نعمت های دیگری به زن ها بدهد همچنین نکته جالب این است که زنان همیشه لذت بیشتری از رابطه جنسی می برند و ممکن است در عوض لذتی که مثلا در یک روز به یک مرد داده شود در یک دفعه به یک زن داده شود.
همچنین در زیاد بودن تعداد زنان می توان به این مساله اشاره کرد که بدلیل زیبایی و لطافت زنان خداوند به آفریدن زنان میل و رغبت بیشتری دارد به این دلیل تعداد آنها زیادتر از مردان است و..
اگر رتبه زن بالاتر بود و خواست با مرد زمینیاش ازدواج کند میتواند او را انتخاب کند (و مرد نمیتواند وی را انتخاب کند) که در این صورت مرد همسر او میگردد، ولی اگر رتبۀ مرد بالاتر بود او میتواند زن را اختیار کند (این جا زن چنین حقّی ندارد) که در این صورت، زن یکی از همسران مرد میشود
(همان، ص ۱۰۵٫ بحار الانوار، ج ۸،)
بحث بهشت از دیدگاه اسلام
توضیح در احادیثی که از رودهای بهشتی در اسلام نقل می شود در بهشت چهار رود از شیر و عسل و شراب و آب وجود دارد که از منزل تمامی مومنین و از زیر کاخهای آنها عبور می کند و برخی از رودها نیز وجود دارند که در کنار آنها دختران بهشتی مانند گیاهان می رویند و مومن هر کدام از آنها را که خواست با خود می برد و به جای آن دختر دگیری در آنجا می روید و آن دختران در آنجا مشغول شنا و آواز خواندن هستند.
در جامع الاخبار با استناد از یکی از معصومین (ع) روایت شده روزی از رسول خدا در مورد عرض هر رود بهشتی سوال شد ایشان جواب دادند:عرض هر کدام از آنها پانصد سال راه است که از زیر فصرها منازل سراها و درختان بهشتی جاری می شوند و موج های آن آواز می خوانند مانند موج های دنیا(بحار جلد 8 ص 146 حدیث 71)
در جامع الخبار آمده با استناد از رسول خدا روایت شده است:پر آب ترین رود بهشتی نهر کوثر است.که هیچ چیز در ساحل آن نیست مگر زنان بهشتی و اولیایی خدا آنها را زیارت می کنند و هر که را دوست داشته باشند با خود می برند(بحار جلد 8 ص 146 حدیث 72)
امام صادق به ابوبصیر فرمود:در بهشت نهر آبی است که دو طرفش حوریه ها صف کشیده ند و هر گاه مومن به یکی از آنها مایل گردد او را برای خودش از جایگاهش بر می دارد پس خداوند در جای او حوریه دیگری می آفریند.(بحارالانوار ج 8 ص 120 ح 11)
بیشتر نهر های بهشتی از نهر کوثر است که در کناره آن دختران نار پستان (مانند گیاه) میرویند. در بهشت نهری وجود دارد که در دو طرفش دخترانه سفید روی و سفید پوش نشستهاند و مشغول تغنی (آواز خواندن) هستند. (بحارالانوار،ج۸،ص۱۹۶)
نهرهای بهشت روی زمین بهشت جاری می شوند بی آنکه نهری حفر کرده باشند آن نهر ها از برف سفید تر و از عسل شیرینتر و از مسکه نرمترند گل نهر از مشک ناب و سنگریزه اش از مروارید و یاقوت است.آن نهر ها به هر جانب که دوست خدا اراده می نماید جاری می گردند. (سوره قمر آیه 54)
چرا سهشنبه اول رمضان نیست؟
هر ساله با نزدیک شدن به ماه مبارک رمضان مسئله رویت هلال ماه از اهمیت ویژه ای نزد عموم برخوردار و سوالهایی در ذهن هر علاقمندی مطرح میشود. در این مقاله سعی داریم با بیان مبانی علمی رویت هلال به بررسی وضعیت رویت پذیری هلال رمضان امسال بپردازیم.
از نظر نجومی هر ماه قمری با حالتی شروع میشود که ماه نو )مقارنه ماه و خورشید) نامیده میشود. در این حالت، ماه بین خط واصل زمین و خورشید قرار دارد و سطح نورانی ماه دقیقاً در طرفی است که ما نمیتوانیم آن را ببینیم. یک یا دو روز بعد، ماه به صورت هلال شامگاهی دیده میشود، پس از چند روز به تربیع اول میرسد که در این حالت ماه یک چهارم مدار خود را طی کرده است. ماه با پیمودن نصف مدار خود به وضعیتی میرسد که تمام سطح روشن آن مقابل زمین است و به آن ماه کامل(بدر) میگوییم. همین مراحل به طور معکوس تا ماه نو بعدی طی خواهد شد. به فاصله زمانی بین دو ماه نو متوالی دوره تناوب هلالی گفته میشود که به طور میانگین ۵۳/۲۹ روز طول میکشد. طول متوسط یک ماه قمری نیز همین مقدار است، اما از آنجاکه طول ماه در تقویم نمیتواند عددی غیرصحیح باشد، بنابراین هر ماه در تقویم قمری ۲۹ یا ۳۰ روز است.
شرح عکس: فازهای مختلف ماه
مطابق حکم شرعی اگر هلال ماه در شامگاه بیستونهم ماه قمری رویت شود، آن ماه به پایان رسیده و روز بعد، اول ماه قمری جدید است؛ ولی اگر هلال ماه در شامگاه روز بیستونهم رویت نشد، ماه ۳۰ روزه است. آنچه در اینجا اهمیت دارد، پیشبینی وضعیت رویتپذیری هلال ماه در روز بیستونهم و رویت آن است.
چشم ها را باید شست ...
زن و شوهر به محله جدید اسباب کشی کردند.
روز بعد ، خانم که در حال آماده کردن صبحانه بود
از پنجره زن همسایه رو دید که داشت لباس های شسته
شده اش را روی بند پهن می کرد.
به شوهرش گفت :
لباس ها کثیفه!
نمی دونم چرا اونها رو درست نشسته؟!
انگار نمی دونه چجوری بشوره که خوب تمیز بشوند.
و هر روز صبح این داستان تکرار می شد.
تا اینکه روزی خانم با دیدن لباس های شسته شده و
خیلی تمیز همسایه ، با تعجب به همسرش گفت :
نمی دونم بالاخره کی درست لباس شستن رو یادش داد؟
مرد جواب داد که :
هیچ کس!
فقط من امروز صبح زود ، شیشه ها رو تمیز کردم!
مهربون ، نکنه اگه ما هم دیگران و رفتارشون رو کدر و
تیره و تار می بینیم ، اشکال از خودمون باشه.
چشم ها را باید شست ...
حورالعین یعنی چه؟(1)
* یکی از بزرگترین و دوست داشتنی ترین نعمتهایی که خدا تو بهشت به بندگانش(البته مردها) عنایت می کنه حورالعین یا همون زنان بهشتیه. حالا داستان این آفریده های زیبای خدا چیه؟
- حورالعین یعنی چه؟
شهید بزرگوار آیت الله دستغیب در کتاب خود(معاد)، می فرماید: «حور» به معنای سفیداندام و «عین» به معنای گشاده چشم (کسی چشم درشت داره) است، پس حورالعین به معنی زن سفید پوستِ درشت چشم است که سفیدی چشمانش به غایت سفید و سیاهی آن به غایت سیاه است و بدنشان به قدری لطیف و سفید و نورانی و زیباست که از زیر 70 لباس ساق پایشان دیده می شود. عقل انسان در مورد حورالعین متحیر و حیران و سرگردان می ماند. اگر قطره ای از آب دهان حورالعین به دریاهای شور بریزد، همه را شیرین می کند. نور حوری، بیشتر از نور خورشید است و نور خورشید در مقابل آنان مثل نور ستاره ای در کنار نور خورشید است. اگر یک حوری به دنیا بیاید همه خلایق هلاک می شوند و اگر لباس او را بیاورند همه بیهوش می شوند. حورالعین مثل مروارید پنهان شده در صدف است.
- آفرینش حورالعین از چیست؟
گروهی از ماوراءالنهر، از امام رضا (ع) سؤال کردند که: حورالعین از چه آفریده شده اند؟ حضرت در پاسخ فرمودند: حورالعین از زعفران و خاک بهشتی آفریده شده اند که هرگز فاسدشدنی و فنا ناپذیر نیستند.
روایات زیادی در تفسیر آیه «فیهنُّ خَیراتُ حسانُ» آمده است که: یعنی در شط کوثر حوریانی روییده اند که هرکدام چیده شوند(برداشته یا انتخاب شوند) در جایش حوری دیگر می روید و به قدری این حوری ها نورانی، زیبا و خوشگل هستند که چشم از دیدن نورشان خیره می شود.
منتظر ادامه ی داستان ما باشید...
اين پست فقط مال شماهاست
سلام به همه ي دوستان خوبم من اين عكسو از وب يكي از دوستان خوبم گرفتم و تصميم گرفتم اين پست رو تنها براي درد دل ها بگذارم هميشه اين كابران هستن كه درد دل هاشونو مينويسن اين بار اين پست مال شماست راجب هر چي دوستدارين صحبت كنين اگر هم دوست داشتين ميتونيم با هم درد دل كنيم خوبي فضاي مجازي اينه كه هيچ وقت طرف مقابلت رو نميبيني و ميتوني راحت حرفتو بزني
من منتظرتونم خوشحال ميشم اگه كمكي هم خواستين كمكتون كنم
ياعلي
""دعا کنید""
شده...دکترا ازش قطع امید
کردن...براش دعا کنید
ازطرف Ali Rasouliپدر این کوچولو...
لطفا به اشتراک بذارید تا همه براش دعا کنن...شاید دعاتون معجزه کنه...
به امید روزی که این کوچولو سلامتیشو بدست بیاره....
برگرفته از وبلاگ zahrajoon-79.blogfa.com
خدا نکنه بابایی جلو بچه هاش شرمنده بشه الهی
وقت خداحافظی...
آیت الله بهجت رضوان الله علیه: موقع خداحافظی که می شد
می گفت:
کاش می فهمیدی...
می توانی مکه و مدینه و سوریه برای زیارت نروی
و بروی زاغه نشین های کنار شهرت
و برای مردمت یک پیامبر آرامش یا خدای مهربانی باشی...
کاش می دانستی که تو خودت برای خیلی از آدم ها خدایی
که منتظرش هستند تا امشب بچه هاشان گرسنه به خواب نروند...
کاش می فهمیدی ...
صبح که بیدار شدم...
دیشب با خدا دعوایم شد. با هم قهر کردیم ...
فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد.
رفتم گوشه ای نشستم.
چند قطره اشک ریختم و خوابم برد.
صبح که بیدار شدم. مادرم گفت:
" نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد"...
می خواهم خوشبخت باشم...
بعضی ها آرزو دارند، زیبا، پولدار،معروف یا مشهور باشند
من فقط میخواهم خوشبخت باشم...
خواب های بد و کابوس
برای خوابهای بد و کابوس چه مرقوم می فرمایید؟
آیت الله بهجت: بسمه تعالی- سوره هایی که با « قل» شروع می شود در وقت خواب بخواند و علاوه بر آن دعایی که در جنات الخلود نقل کرده اند. که اولش این است:
« سبحان الله ذی الشأن دائم السلطان ... » را بخواند.
تأثیر پینوکیویی
زمانی به شوخی می گفتند اگه دروغ بگوی دماغت دراز میشه! ولی تحقیقات و کشفیات علمی ثابت کرده که اگر دروغ بگوید دماغتان داغ می شود. این یک کشف علمی است و به هیچ وجه شوخی نیست، چون متخصصان دانشگاه گرانادا در یک مطالعه جدید ادعا کردهاند که افزایش اضطراب پس از دروغ گفتن باعث افزایش دمای نوک بینی میشود. این متخصصان میگویند با استفاده از دوربینهای تصویربرداری حرارتی از طریق بررسی چند داوطلب، موفق به کشف این پدیده شدهاند. به نوشته روزنامه دیلیمیل، این متخصصان پدیده تازه کشف شده را «تأثیر پینوکیوی» نامیدهاند. این متخصصان در تصاویر حاصل از دوربینهای حرارتی مشاهده کردهاند که تغییرات خلقی موجب افزایش یا کاهش دمای نوک بینی و نیز عضلات اطراف گوشه داخلی چشمها میشود.
- البته بدون دوربین هم تا حدود زیادی می شود فهمید چه کسی دروغ می گوید. دروغ بر خلاف طبیعت و فطرت ما است. اگر دروغ بگوییم طبیعت و فیزیولوژیک ما واکنش نشان می دهد به همین دلیل برخی کمی لکنت می گیرد، یا صورت قرمز می شود و یا فرد حرکات اضافه مانند خاراندن سر را انجام میدهد. زنان در خواندن زبان بدن از مردان قوی تر هستند، بنابراین در بیشتر موارد دروغ شوهر و فرزندان لو می-رود.
- شکی نیست که هر چه افراد از فطرتشان فاصله بگیرند این واکنش ها کمتر می شد. روحانی مشاوری می گفت: در زنان قم یک فردی پشتش به من بود من را نمی دید داشت به زندانی دیگر فحش و ناسزا و سخنان رکیک می گفت. زدم روی کتفش گفتم. زشته عفت کلام داشته باشید. زندانی برگشت و خیلی ریلکس انکار کرد و گفت: چی؟ ببخشید به نظرم اشتباه شنیده اید؟
- امام على عليه السلام : ما أَضمَرَ أَحَدٌ شَيئاً إِلاّ ظَهَرَ فى فَلَتاتِ لِسانِهِ وَصَفَحاتِ وَجهِهِ؛ هيچ كس چيزى را در دل پنهان نداشت، جز اين كه در لغزش هاى زبان و خطوط چهره او آشكار شد.
لطیفه
پدر: آره پسرم دروغ کار بديه پسرم ما اندازه تو بوديم دروغ نمي گفتيم.
پسر: خب بابا جون ميشه بگي دقيقاً دروغگويي رو از چه سني شروع کرديد. (دو صد گفته چو نيم کردار نيست.)
• می گویند دروغگو کم حافظه است اسن حرف خیلی دقیق است. بنابراین در کنار دروغگویی کلاس های تقویت حافظه ضروری است.
• دروغ مثل بهمن است از یک توده بسیار کوچک شروع می شود و بعد به بهمن ویرانگر تبدیل می شود، بنابراین تنها تخم مرغ دزد شتر دزد نمی شود همه عادات زشت از کوچک شروع می شود. بر همین اساس می گویند the cigarette is gate of addiction سیگار دروازه اعتیاد است
توهين به بيماران ذهنی(رواني)
توهين به بيماران ذهنی(رواني)
سؤال: در جامعه اسلامي با افرادي مواجه ميشويم که در خانواده خود فرد مبتلا به معلوليت ذهني [1] ( نه عقب مانده ذهني)، اختلالات يادگيري، حافظه، منگوليسم، بيماران رواني (اسکيزوفرني و..)، معتاد و...دارند. برخي افراد براي صدا زدن اين بيماران از واژههاي زشت که حاکي از تحقير و تمسخر است مانند رواني، خل، ديوانه، عقب مانده ، منگول و... استفاده ميکنند. با توجه به سنّت پيامبر- ص- در برخورد با اين افراد آيا اين امر که سبب اذيت مؤمن( بيمار و خانوادهاش) و تحقير و وهن بيماران است و تأثير روان شناختي بدي بر آنها دارد، گناه ندارد؟ اگر اين بيتوجهي از سوي متخصصين باشد که آگاه به فرايند بيماري هستند گناهش شديدتر نيست؟
پاسخ:
قرآن ميفرمايد: وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ [2] ؛ واي بر هر بدگوي هرزه زبان . امام باقر عليه السلام فرمودند: سِلَاحُ اللِّئَامِ قَبِيحُ الْكَلَام [3] ؛ سخن زشت ابزار انسان هاي پست است. به چند دليل اين عمل با اشکال روبروست:
- استفاده از کلمات زشت که عرفاً فحش و ناسزا به حساب آيد شرعاً جايز نيست.
- مسخره کردن ديگران خصوصا يک بيمار شرعاً جايز نيست.
- توهين کردن به ديگران شرعاً جايز نيست.
- اذيت و آزار ديگران خصوصا مؤمن شرعاً جايز نيست.
- اگر فرد عالمي گناه کند مجازاتش بيش از فرد جاهل است.
خداوند متعال در قرآن ميفرمايد؛ ولا تنابزوا بالالقاب...از گناهان کبيره ايذاء به مومن و سبّ و تحقير ديگران است و اينکه گناه است، شکي نيست. البته توهين وايذاء وتحقير ديگران از شخص عالم زشت تراست که در روايات گناه عالم را از غيرعالم بيشتر ميداند. در بحث تقليد در مبحث عدالت اين موارد مذکور را از گناهان کبيره نام ميبرد.(و گناه کبیره انسان را از عدالت ساقط می کند).
نکته تربیتی: روزي از روزها که پيامبر خدا- صلّي الله عليه و آله- از کوچههاي عبور ميکرد، عده اي از مردم را ديد که در آنجا جمع شدهاند. حضرت از آنها پرسيد: بر گِرد چه جمع شدهايد؟ عرض کردند: ديوانهاى است که اعمال جنونآميز و خندهآورش مردم را متوجه خود ساخته. پيامبر آنها را به سوي خود فراخواند و فرمود: او مريض است و ديوانه نيست. اما مىخواهيد ديوانه واقعى را به شما معرفى کنم؟ همه خاموش بودند و با تمام وجودشان گوش مىدادند. عرض کردند: بفرماييد، اى رسول خدا حضرت فرمود:
إنّ المَجنونَ حَقَّ المَجنونِ المُتَبَختِرُ في مِشيَتِهِ، النّاظِرُ في عِطفَيهِ، المُحَرِّكُ جَنبَيهِ بمَنكِبَيهِ، يَتَمَنّى علَى اللّهِ جَنَّتَهُ و هُو يَعصيهِ، الذي لا يُؤمَنُ شَرُّهُ و لا يُرجى خَيرُهُ فذلكَ المَجنونُ و هذا المُبتَلى. [4]
ديوانه حقيقى کسى است که با تکبر و غرور راه مىرود، متکبّرانه به دو طرف خود نگاه مىکند و پهلوهايش را با شانه هايش حرکت مى دهد. نافرمانى خدا مى کند و با اين حال بهشت او را آرزو مى کند. کسى از شرّ او ايمن نيست و به خيرش اميدى نمى رود. پس ديوانه واقعى او است و اين را که ديديد تنها يک بيمار است.
در برخی روایات آمده دیوانه کسی است که دنیای فانی را بر آخرت باقی برمی گزیند. [5]
تذکر: انسان دو بعد دارد: زیست و فیزیولوژیک و اعصاب و روان)، دوم روح (که اصالت انسان به آن است و باقی است) بیماری روانی از نظر علم روان شناسی و روان پزشکی نوعی بیماری ذهنی است که مربوط به جسم است. روان پزشک، متخصص اعصاب و ذهن است. بیماری روحی مربوط به علم اخلاق است و مربوط به نفس مجرد و روح ما است.
پی نوشت :
1 . برخي ازروانشناسان،اعتقاد دارند نبايد عقبمانده ذهني بگويم تا توهين نشوددربرابر واژه معلوليت ذهني را بهکار ببريم.
2 . همزه، 1.
3 . بحار،ج 75، ص 185.
4 . الخصال،ص332.
5 . نرم افزار احکام روان شناختی، سایت اسک دسن دات کام، مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، قم.
امید و تلاش
امید و تلاش
عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است، عقاب مي تواند تا 70 سال زندگي کند، ولي براي اينکه به اين سن برسد بايد تصميم دشواري بگيرد. زمانيکه عقاب به 40 سالگي مي رسد:چنگالهاي بلند و انعطاف پذيرش ديگر نمي توانند طعمه گرفته را نگاه دارند. نوک بلند و تيزش خميده و کند مي شود و شهبال هاي کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سينه اش مي چسبند و پرواز براي عقاب دشوار مي گردد. در اين هنگام عقاب تنها دو گزينه در پيش روي دارد:
-يابايد بميرد(بترسد و کاري نکند)
-يا آن که فرايند دردناکي را که 150 روز به درازا مي کشد پذيرا گردد(بترسد ولي.... اقدام کند)
براي گذرانيدن اين فرآيند عقاب بايد به نوک کوهي که در آن جا آشيانه دارد پرواز کند. در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ مي کوبد تا نوکش از جاي کنده شود. پس از کنده شدن نوکش، عقاب بايد صبر کند تا نوک تازه اي در جاي نوک کهنه رشد کند ، سپس بايد چنگالهاي پيشين را از جاي برکند. زمانيکه به جاي چنگال هاي کنده شده ، چنگالهاي تازه اي در آيند. آن وقت عقاب شروع به کندن همه پرهاي قديمي اش مي کند.. سرانجام ، پس از 5 ماه عقاب پروازي را که تولد دوباره نام دارد آغاز کرده ..... و 30 سال ديگر زندگي ميکند.چرا این دگرگونی ضروری است ؟ فرار از زندگی مرغی بیشتر وقتها برای بقا، ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم . گاهی وقت ها باید از خاطرات قدیمی، عادت های کهنه و سنت های گذشته رها شویم. تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم میتوانیم از فرصت های زمان حال بهره مند گردیم.
پیر زن و تسبیح
پیر زن و تسبیح
دانشجویی می گفت: خدا رحمت کنه آیت الله حاج آقا حسن فقیه امامی را، ایشان نقل کردند که روزی زنگ خانه به صدا در آمد گفتند پیر زنی با شما کار دارد بلندشدم رفتم دم در گفتم کاری دارید بفرمایید. پیر زن گفت: حاج آقا من این تسبیح را خریده ام بشمارید ببینید دانههایش درست است. من هم گرفتم و شمرد و بهش دادم و گفتم درست است ما را هم دعا کنید. پایان نامه ارشد مینوشتم ده بار به استادم تماس می گرفتم تا به بینمش بعد دم خانهاش قرار میگذاشت وقتی میرفتم زنگ خانه را میزدم فرزندشان میآمد میگفت بابا میگه کاری دارید به من بگویید. برخی از این استادها، خودشان را مرید امثال آیت الله حسن امامی هم می داند ولیکن این کجا و آن کجا....رفتار مردمی حاج آقا فقیه امامی سبب شد که وقتی مثل از دنیا میرفت، مرکز استان اصفهان یک پارچه عزادار شدند و بازاریان مغازه ها را بستند و تفت زدند. ولی امثال من که از دنیا میرویم، همسایه خیلی هنر کند از پنجره نگاه میکند ببیند بیرون چه خبری شده است که سر و صدا شده است. یکی از دانش پژوهی می گفت یکی از اساتید دانشگاهی رشته حقوق که مسؤلیت کشوری هم دارد استاد ما بود بعد از کلاس رفتم از او سؤال کنم همین طوری بدون این که نگاه کنه از طبقه اول میرفت طبقه دوم و...بالاخره طبقه پنجم گفتم استاد ببخشید من یک سؤال دارم کل این ساختمان ما را دارید میگردانید آیا واقعا این قدر بی اهمیت است؟ استاد نگاهی کرد و گفت اسمت چیست گفتم فلان. نامم را یادداشت کرد و گفت به خاطر این بی احترامی این ترم نمره بهت نمی دم. بله فرق بین ما و افراد خود ساخته از فرش تا عرش است:
دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه
هر دو جا سوزند ولیکن این کجا و آن کجا